دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 29 - ۱۹ شوال ۱۴۴۵
۱۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۷

حکایت کامل عشق مولانا و شمس

عمق و شوری که در آثار مولانا به چشم می خورد در پی عشق او نسبت به شمس تبریزی به وجود آمده است. مولانا پیش از شناخت شمس نیز در سرودن شعر تبحر داشت اما تنها پس از او بود که توانست گنجینه ای از ناب ترین اشعارعاشقانه خود را بسراید و این عشق او را به سمت خلق آثار بزرگ و عمیق هدایت می کرد.
کد خبر: ۶۶۰۷۷۶

 

 

 

 

 

 

به گزارش ایران اکونومیست؛در باب عشق مولانا و شمس حکایت هایی سینه به سینه نقل شده است که نشان دهنده نقطه عطف زندگی مولانا در پی دلدادگی با شمس تبریزی هستند. شمس تبریزی عالم جهاندیده ای است که در قرن هفتم، با ورود خویش به شهر قونیه و دیدار مولانا چنان او را شیفته خود کرد که تا به امروز حکایت عشق مولانا و شمس در تاریخ ادبیات جهان پابرجا مانده است. در نتیجه ما در ادامه روایت هایی از دیدار شمس و مولانا تا عشق میان آن دو و سرانجام آن را نقل کرده ایم.

عشق مولانا و شمس تبریزی
عمق و شوری که در آثار مولانا به چشم می خورد در پی عشق او نسبت به شمس تبریزی به وجود آمده است. مولانا پیش از شناخت شمس نیز در سرودن شعر تبحر داشت اما تنها پس از او بود که توانست گنجینه ای از ناب ترین اشعارعاشقانه خود را بسراید و این عشق او را به سمت خلق آثار بزرگ و عمیق هدایت می کرد.

عشق میان مولانا و شمس تبریزی بسیار اسرار آمیز بود و تاثیر قابل توجهی بر زندگی مولانا داشت؛ چرا که او را به سمت روشنگری می کشاند و هر چه بیشتر و عمیق تر می گشت مولانا را از زندگی روزمره و اهداف مادی دور می ساخت و او را به سمت وحدت و یگانگی با خود دعوت می کرد، به طوری که در اشعار عاشقانه مولانا همواره غزل هایی از عشق و انس با خدا دیده می شود.

دیدار شمس و مولانا
روایات متفاوتی در مورد دیدار شمس و مولانا نقل شده است که یکی از مشهور ترین این روایات حاکی از آن می باشد که روزی مولانا در کنار حوضی کوچک مشغول خواندن کتاب بوده است و در جوارش کتاب های قطور در باب عرفان چیده شده بود.

شمس تبریزی زمانی که به آن جا می رسد با مشاهده آن کتب قطور تمام آن ها را که بعضا برای مولانا بسیار مهم بودند به داخل حوض می اندازد، این اتفاق موجب شگفتی مولانا می شود و خطاب به شمس می گوید: چرا کتاب ها را به داخل آب انداختی؟ آن ها برای من بسیار ارزشمند بودند!

شمس با آرامش در پاسخ مولانا گفت: این کتاب ها چه بود که می خواندی؟ مولانا بی درنگ و با ناراحتی به شمس پاسخ می دهد قیل و قال بودند. در همین حین شمس کتاب ها را بدون اینکه قطره ای آب بر رویشان نشسته باشد از آب خارج کرد.

مولانا با شگفتی و تعجب از شمس می پرسد: چگونه کتاب ها خشک هستند؟ شمس در پاسخ وی می گوید آنچه تو خواندی قیل و قالی بیش نبود و آنچه من انجام دادم ذوق و حال بود که تو از آن بی خبری.

بدین صورت اولین جرقه دگرگونی حال مولانا زده شد و او کتاب و درس هایی که می خواند را کنار گذاشت و پس از آشنایی عمیق تر با شمس وعظ، منبر و مدرسه نیز از زندگی مولانا کنار رفتند و جایشان با عرفان، موسیقی و رقص سماع پر شد.

در پی تلاش های شمس تبریزی برای تهی ساختن مولانا به ظاهر دین مولانا سکوت را که مرحله مقدماتی عرفان محسوب می شود را آموخت و این مورد چندان با تخلص خموش که مولانا برای خود برگزیده است بی ربط نمی باشد.

شخصیت شمس تبریزی
51

شمس تبریزی شخصیت خاص و منحصر به فردی داشت که اینگونه توانست مولانا را شیفته و شوریده خود کند اما دو نمونه از ابعاد شخصیتی او عمق دانش و لحن یا طرز بیان او هستند، بدین صورت که شمس تبریزی با توجه به دانش فراوانی که در علوم معنوی، فلسفه و ادبیات داشت، عمق دانش او در هر یک از این زمینه ها موجب شد تا بتواند استادانه مولانا را به سوی جستجوی دانش و حقیقت هدایت کند اما طرز بیان و ارتباط خاص او با مولانا بی تاثیر نبود؛ چرا که شمس کاملا با مولانا صادقانه صحبت می کرد و از طریق کلمات و اشعارش، احساسات و ایده های معنوی خود را به او انتقال می داد که همین امر موجب تاثیر فوق العاده شمس بر مولانا می گردید.

زندگی شمس تبریزی
محمد بن علی بن ملک‌داد تبریزی ملقب به شمس تبریزی در سال ۵۴۰ هجری قمری در شهر تبریز چشم به جهان گشود. او که از صوفیان ایرانی قرن هفتم است، در جوانی راه عرفان را پیش گرفت و ابتدا شاگرد اساتیدی چون شمس خونجی بود اما پس از مدتی کوتاه از اساتید خود پیشی گرفت و برای اغنای روح متعالی خود راه طولانی سفر را برگزید.

شمس تبریزی همواره در پی یادگیری بیشتر با انسان های بلند پایه مراوده می کرد و در پاسخ کسانی که او را به سخره می گرفتند، هیچ نمی گفت او از همان ابتدا بر مزلت خود واقف بود و در 60 سالگی در پی این سفر های دور و دراز به دنبال کسی می گشت تا بتواند در باب عرفان و تصوف به آموزش دهد به همین علت پس از رسیدن به شهر قونیه و ملاقات مولانا دریافت که او تنها کسی است که لایق این معرفت می باشد.

جدایی شمس از مولانا
52

پس از آنکه مولانا تحت تاثیر شمس از یک عالم دینی شهیر، تبدیل به عاشقی شیدا و شوریده گشت، اطرافیان مولانا از جمله همسر و فرزاندان او نسبت به شمس شروع به کینه دوزی کردند و آنقدر این تنفر اطرافیان مولانا نسبت به شمس شدت گرفت که شمس تبریزی تصمیم به ترک قونیه می گیرد.

مولانا که به شدت در فراق شمس غمگین و منزوی شده بود در وصف این فراق دور از انتظار، اشعاری می‌سراید و اطرافیان که دیگر طاقت این انزوا را نداشتند از رفتار خود با شمس به سختی پشیمان شدند به طوری که خودشان در پی شمس گشتند و نهایتا او را در شام ملاقات کردند تا بتوانند به بازگشت راضی اش کنند.

سرانجام شمس پس از این فراق با احترام و خرسندی مردم به قونیه بازگشت اما این بار هم پس از مدتی کوتاه اطرافیان مولانا کینه دوزی را از سر گرفتند و شمس را بیش از پیش آزار دادند در نتیجه شمس برای همیشه تصمیم به ترک قونیه گرفت و هیچ نشانی از خود باقی نگذاشت.

آثار مولانا
مولانا در طول زندگی خود و پس از جدایی از شمس تبریزی شروع به خلق آثاری همچون مثنوی معنوی، غزلیات یا دیوان شمس، رباعیات، فیه ما فیه، مکاتیب و مجالس سبعه را کرد. برخی از این آثار منظوم هستند و برخی دیگر به نثر نوشته شده اند اما در این میان درخشان ترین اثر مولوی که در شش جلد و 27000 بیت نوشته شده است مثنوی معنوی می باشد.

این اثر نمایانگر بهترین اشعار عرفانی مولانا و یک اثر منظوم به شمار می آید مثنوی معنوی پیام رهایی را به بشریت می رساند و حاصل پربار ترین دوره زندگی مولانا می باشد.

در انتها
حکایت عشق شمس و مولانا هیچگاه خاتمه نیافت تا عشقی جاودان در تاریخ و فرهنگ جهان ثبت گردد. پس از آخرین جدایی و وداع شمس از مولانا عشق زمینی مولانا کم کم به عشق الهی رنگ باخت به طوری که در آثار مولانا به وضوح این مورد قابل مشاهده می باشد. ما در این مقاله سعی کردیم خلاصه ای از داستان عاشقانه شمس و مولانا را برای شما عزیزان روایت کنیم.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار